هی فکر پشت فکر
خیال پشت خیال
و تو از در ناگهان زندگی عبور کردی...
دلم میخواهم بنشینم
لب چشم های جاریت
آنجا که می شود با زورق چشم هایت پارو زد
تا آنسوی دشت خیال
تا آنجا که افتاب از پلک چشم هایت پایین میرود
و ترس می گریزد.
بیا یکبار عاشق هم شویم
و از سکوت به جهان رنگ آمیز عشق پناه بریم.
بگذار قدری از عشق در جام دلمان بریزد
تا هزار رنگ از منشور قلبمان به دردها پاشیده شود.
کمی از تو برایم کافی است
یک سبد تنهایی ...برچسب : نویسنده : 1sabadtanhayio بازدید : 17